سالگرد قتل شاپور بختیار توسط جمهوری اسلامی
بسیاری از هواداران و حتی مخالفان شاپور بختیار او را خوب نمیشناسند. او مرد میدان بود و اهل مبارزه. او به شدت هوادار آزادی مردم، دموکراسی راستین و استقلال و یکپارچکی میهن ما ایران بود و آماده بود برای دستیابی به آن تا پای جان بجنگد. او در بیان دیدگاههای خود لفاظی نمیکرد و صراحت لهجه او برخی را میرنجاند.
مبارزه اوعلیه آلمان نازی متجاوز به خاک فرانسه؛ و همچنین مبارزه او علیه دیکتاتوری حاکم در اسپانیا، ثابت کرد که چقدر به استقلال و یکپارچگی کشورهای مردمی پایبند است و حتی با شهامت فوق العاده علیه بروز دیکتاتوری یا تجاوز نظامی مبارزه میکند. او برای خدمت به میهن و تغییر اوضاع به سود دموکراسی و حقوق بشر بسیار صریح و نابردبار بود. بختیار سیاست باز نبود و ظرافتهای دیپلوماسی را بر نمیتابید. همین شهامت و صراحت لهجه، او را در جبهه ملی ایران انگشت نما کرده و مخالفت و رشگ دیگران را بر میانگیخت.
محمد حسنین هیکل، ژورنالیست نامدار مصر، دو سال پس از انقلاب ۵۷ گفت که “به نظر من، دکتر بختیار در گذشتهٔ نزدیک و در آیندهٔ نزدیک تنها شانسی بود که ایران میتوانست به یک حکومت دموکراتیک دست پیدا کند.”
بختیار تحصیلات دبستانی و دبیرستانی خود را در اصفهان انجام داد، ولی دوره دکترای علوم سیاسی خود را در لبنان گذراند. سپس به پاریس رفت و دوره حقوق و فلسفه را در دانشگاه پاریس گذراند. در ۱۹۳۹ وقتی یک گردان بینالمللی علیه کودتای فرانکو در اسپانیا شکل گرفت، او هم داوطلب مبارزه علیه دیکتاتوری شد و در آن گردان نام نویسی کرد. وقتی هیتلر به فرانسه حمله کرد، مدرک دکترا در دست به هنگ توپخانه فرانسه برای جنگ با هیتلر ملحق شد؛ و وقتی ارتش آلمان در ۱۹۴۰، بر شمال فرانسه مسلط شد، بختیار به جبهه ملی مقاومت ملی فرانسه پیوست. همه اینها نشان میدهد که ذات بختیار ضد دیکتاتوری بوده وهر کجا که به آزادی ملتی حمله میشده، او در صف مبارزه قرار میگرفته است.
بنابراین، من به این گفته او در هنگام نخست وزیری در ایران ایمان دارم که اگر فرصت میداشت همان میکرد: “به همگان اعلام نمودم که اگر نخستوزیر این کشور بشوم یک نخست وزیرمسئول خواهم بود، و کلیهٔ سنن پارلمانی و آزادیهای فردی و اجتماعی را در مدّ نظر خواهم داشت؛ در صورتیکه نمایندگان محترم که به اکثریت آراء بنده را کاندیدای نخستوزیری نمودید به دولت من رای اعتماد بدهید، میتوانید اطمینان داشته باشید که روح و کلام قانون اساسی، که پیوند ناگسستنی با مذهب اسلام دارد، همواره محترم شمرده خواهد شد؛ و همانطور که بارها بهطور غیرمستقیم حضور نمایندگان محترم عرض شد، اینجانب خود را متعهد و ملزم میدانم که هر دسیسه و هر فرد یا تشکیلاتی که برای تجاوز به وحدت و یگانگی ملت ایران تحمیل شود با تمام قوا برای خنثی کردن آن با نیروی لایزال ایمان و پشتیبانی ملّت و قدرت ارتش که یکی از ارکان مهم ثبات و استقلال کشور است روبرو خواهم شد.” و نیز اینکه: “هر قدر دشوار باشد و هر قدر که ما ناپخته و تنها باشیم، تنها راه نجات ایران دموکراسی است.”
در هر حال، ما از یک شخصیت بانفوذ و تاثیرگذار در آینده کشور محروم شدیم و این خلاء را امروز احساس میکنیم. همین نفوذ و شجاعت و قدرت تصمیمگیری باعث شد که جمهوری اسلامی از او بترسد.
بختیار هنگام ملی کردن صنعت نفت ایران، در دولت مصدق، معاون وزیر کار بود. در سالهای پس از سقوط دولت مصدق، به دلیل مخالفت با سیاستهای شاه چندین بار و نزدیک شش سال زندانی و نیز شکنجه شد. مدتی هم به هیئت رهبری جبهه ملی، که فعالیتش ممنوع بود، انتخاب شد. در اوایل سال ۱۳۵۷، زمانی که شاه آماده خروج از ایران بود، از میان سه تن رهبران جبهه ملی ایران، که شاه پیشنهادهای دکتر کریم سنجابی و دکتر غلامحسین صدیقی را نپذیرفته بود، بختیار را به نخستوزیری انتخاب کرد. شاه با هر سه رهبران جبهه ملی ایران و بی اینکه دو تن دیگر بدانند با تک تک آنان مذاکره کرده بود. دکتر کریم سنجابی از شاه خواسته بود که از کشور خارج شود تا ارتش اطاعت کند. دکتر غلامحسین صدیقی خواسته بود که شاه بماند، حتی اگر نه در تهران، تا ارتش یکپارچه بماند. دکتر شاپور بختیار خواسته بود در حالی که شاه باید برای معالجه از کشور خارج شود، ارتشبد جم را فرمانده کل ارتش کند که شاه به علت محبوبیت جم آن را نپذیرفت، پس بختیار خواست که شاه به سران ارتش بگوید که از نخست وزیر اطاعت کنند که ارتش یکپارچه بماند تا ارتش یکپارچه بماند و از هم نپاشد و کشور حفظ شود.
ولی زیربنای عدم موفقیت بختیار در نخست وزیری خود، فرشی بود که شاه از زیر پای او کشید. نخست اینکه پیشنهاد فرماندهی ارتشبد جم که در ارتش احترام و محبوبیت بسیار داشت را نپذیرفت. دوم اینکه در نشستی که شاه با بختیار و سران ارتش از جمله تیمسار فردوست برگزار کرد، به درخواست بختیار به سران ارتش گفت که در غیاب او گوش به فرمان بختیار باشند؛ ولی وقتی بختیار با رضایت خاطر از جلسه خارج شد که به برنامه ریزی دولتش بپردازد،، شاه به فرماندهان گفت که فقط و فقط از ارتشبد فردوست دستور بگیرند و نه هیچ کس دیگر. فردوست دوست و همکلاسی شاه در سوییس و مورد اعتماد کامل شاه بود. این حیله شاه، بختیار را بی پشتوانه کرد و همان باعث سقوطش شد. پس از انقلاب، آشکار و ثابت شد که فردوست در تمام سالهای طولانی که همدم و مورد اعتماد کامل و همه کاره دربار بوده، ماموز ام.آی.۶ بریتانیا بوده است.
بختیار گفته بود که، “دموکراسی بدون احزاب سیاسی مطلقاً وجود نخواهد داشت و وقتی حزب نباشد دیکتاتوری مستقر خواهد شد. مصدق از نظر کارایی و صداقت بر تمام دولتمردان زمان خود سر بود… یکی از تنها ایرانیانی بود که قوانین بینالمللی و اصول اساسی دموکراسی را میشناخت…با تمام نیرو طالب دموکراسی بود. من هم به رای مردم احترام میگزارم، ولی مردم باید در محیطی دموکراتیک رای بدهند نه در محیط خفقان و ترور.”
در هر حال، شاید تحرکات و گفتار متهورانه شاپور بختیار ما را از یک شخصیت بانفوذ و تاثیرگذار در آینده کشور محروم ساخت و ما این خلاء را امروز احساس میکنیم. همین نفوذ و شجاعت و قدرت تصمیمگیری باعث شد که جمهوری اسلامی از او بترسد. جمهوری اسلامی درک کرده بود که با بودن شاپور بختیار، با شخصیتی بسیار میهن پرست و مصمم طرف است و تا بختیار زنده است آرامش در ذهن مدیران ارشد نظام اسلامی برقرار نخواهد شد.
من فقدان شخصیتی چون شاپور بختیار را به ملت ایران هزار بار تسلیت میگویم، و از اینکه بیمهریها وخیانتهایی که به او شد، ما را در سیاهچالهای انداخت که اکنون در آن هستیم بسیار افسردهام.
کورش زعیم، شورای ششم جبهه ملی ایران
تهران- ۱۵ امرداد ۱۴۰۲خ